سال نو مبارک روشنایی خونمون

عزیز دل بابا و مامان 

دومین عیدی که با وجود تو خونمون روشن شد رو جشن میگیریم

سال نو مبارک جیگرمادوتا

الهی نودمین عید رو هم کنار نوه و نتیجه و بچه های عزیزت جشن بگیری

همچنان سرحال و تندرست 

لحظه سال تحویل امسال رو امام زاده عبداله شهر همدان بودیم

چقدر حس قشنگی بود

صدای نقاره حرم امام رضا دل آدم رو هوایی میکرد

چقدر حس خوبی بود سه تایی کنار هم تو حیاط امامزاده

اونجا با تمام وجود از خدای مهربون خواستم جمعمون سالهای سال با خوشی و 

صمیمیت جمع باشه 

تو مسافرت دختر گلم یه کوچولو نق نقو شده بود

رفتیم غار علیصدر 

اونجام  اوایلش خوب بودی اما بعد یه کم خسته شدی و بیتابی کردی

همچین که وقتی از غار اومدیم بیرون من بدو بدو رفتم سمت ماشین 

و جات رو درست کردم قشنگ دو سه ساعتی خوابیدی

دو سه روز همدان بودیم بعدشم راه افتادیم به سمت بانه

اونجا تو بازارهاش با کالسکه بودی مخصوصا موقع خواب جات راحت بود

فقط یه کم از پله بالا رفتن سخت بود..

صبح زودا هم که تو بیدارباش میدادی به همه 

 مامان جون و .عمه ها و عمو ها و بچه هاشون ....

کلا هشت روز مسافرتمون طول  کشید اما کنار تو عزیز دلمون خوش گذشت

بیشتر دلت میخاست راه بری که خوب چون هنوز نوپایی یه کم سخته 

باید مرتب دنبالت باشیم و قدم به قدم هرجا خواستی بری باهات بیایم

وای از اون موقع که چشمات به پله برقی میفتاد چنان زمین و زمان رو به هم میدوختی که ببریمت رو پله 

بعد انگار نه انگار که الان کلی سرو صدا کردی تابه خواسته ت برسی همچین ریلکس

سوار بر پله برقی میگفتی : وااااااااااااااااااااااامممممممممممممم....

مسافرت هم با همه خاطرات خوبش تموم شد و خدارو هزار مرتبه شکر به سلامت برگشتیم شهرمون

یه روزهم با مامان اومدی اداره

اولش خیلی بیتابی میکردی و تو اتاق من نمیموندی

با دوستا و همکارامم اصلا محل نمیدادی 

تا بعد که رفتیم تو مهمانسرا اونجا بخوابی یهو گل از گلت شکفت و حسابی 

شارژ شدی

همون روز 9 فروردین مامانی مامان با خاله الهه رفتن کربلا 

الهی که به سلامتی و با دست پر برگردن(امروز 16 ام قراره برسن شهرمون)

****************

فدات بشم شیرین زبونیهات که تمومی نداره

هرروز یه کلمه و حرف تازه با آهنگ مخصوص خودت !!!!!!!!!!

از همه قشنگتر یا علی گفتنت تو هر حرکتی که انجام میدی....

فکر کن تو  مسافرت چه بازتابی داشت 

[موضوع : ]